آرمین تئوفیل وگنر، نویسنده و شاعر آلمانی، از مبارزان بنام حقوق بشر و مدافع سختکوش حقوق ارمنیان بود. او به حکم وجدان و اخلاق گام در این راه ناهموار نهاد و ناگزیر شد بیشتر عمر خود را دور از میهن به سربرد.
وگنر در آلمان به دنیا آمد. وی با تحصیل در دانشگاههای این کشور، در ۱۹۱۴، درجه ی دکترای حقوق دریافت کرد. با شروع جنگ جهانی اول به خدمت ارتش درآمد و به عنوان افسر پرستار در جبهههای لهستان و روسیه خدمت کرد. در آوریل ۱۹۱۵میلادی، به دنبال انعقاد پیمان نظامی میان آلمان و ترکیه، در مقام افسر بهداشت به خاورمیانه و منطقه ی بینالنهرین، که در قلمرو عثمانی بود، اعزام شد. او که شایعاتی درباره ی کشتار ارمنیان شنیده بود، این جنایات هولناک را به چشم دید و شاهد زندگی رقت بار و شکنجههای وحشیانه ی هزاران زن و کودک نگونبخت شد که در کاروانهای مرگ به سوی قتلگاه دیرالزور رهسپار بودند.
با وجود دستور اکید مقامات ترک و آلمانی، که برداشت هر نوع عکس و یادداشت را از تبعید و کشتار ارمنیان ممنوع کرده بودند، وگنر صدها عکس از صحنههای دلخراش زندگی و مرگ زنان و کودکان ثبت کرد. به رغم بسیاری از نظامیان آلمانی، که نسبت به جنایات هم پیمانان ترک خود بی تفاوت بودند، وگنر مشاهدات و تأثرات خود را طی نامههایی همراه با عکسهایی مستند از راههای پنهانی، به خارج از کشور فرستاد. این نامهها و عکسها خبر از جنایتی ناشنیده و سهمناک میداد که دنیا در گیر و دار جنگ از آن غافل مانده بود. عکسهای وگنر از صحنههای تبعید و کشتار ارمنیان از اسناد معتبر قتلعام است و نسخههای اصلی و نگاتیوهای آن در موزه ی ملی شیلر، در مارباخِ آلمان نگه داری میشود. در دسامبر سال ۱۹۱۶ وگنر به آلمان فرا خوانده شد و در آنجا نامهها و اشعارش را، که مشاهدات و تأثرات دوران خدمت وی در ترکیه در آنها بازتاب یافته بود، منتشر ساخت.
او با ایراد سخنرانی در بسیاری از شهرهای آلمان و نمایش اسلاید از واقعیت نژادکشی ارمنیان و جنایات ترکهای جوان برای امحای ملت ارمنی، کوشید تا افکار عمومی آلمان را به این جنایت هولناک جلب کند. در همین سال وگنر نامه ی معروف خود را با عنوان «وصیت در بیابان»، که خطاب به وودرو ویلسون، رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا، نوشته بود، منتشر ساخت، در این نامه آمده است:
آقای رئیس جمهور، در هشتم ژانویه ی سال گذشته، شما از کنگره ی ایالات متحده درخواست کردید تا به تمامی ملیتهای غیرترک امپراتوری عثمانی آزادی اعطا شود. بدون تردید، ارمنیان نیز در شمار این ملیتها هستند.
به نام این مردم است که من با شما سخن میگویم. من، که در شمار معدود اروپاییانی هستم که شاهد عینی کشتار دهشتناک مردم ارمنی بودهاند، کشتاری که از شهرهای شکوفا و دشتهای بارور آناتولی آغاز میشد و در کنارههای رود فرات و بیابانهای سنگلاخی بینالنهرین پایان مییافت، به خود اجازه میدهم تا توجه شما را به صحنههای محنت و وحشتی متمرکز کنم که دو سال تمام از برابر چشمانم میگذشتند و هرگز نخواهم توانست آنها را فراموش کنم. من زمانی با شما سخن میگویم که دولتهای هم پیمان برای کنفرانس صلح پاریس، که سرنوشت دهههای آینده ی جهان را رقم خواهد زد، آماده میشوند. اما ارمنیان، در میان دیگر ملتها، ملتی کوچک اند، حال آنکه مذاکرات پیرامون دولتهای بزرگ و مؤثر دور خواهد زد و احتمال میرود تا در فضای سودجویانه و سلطه گرایانه ی کشورهای بزرگ اروپا سرنوشت این ملت کوچک و به شدت ناتوان نادیده گرفته شود یا اهمیتی به آن داده نشود و ارمنیان بار دیگر به فراموشی سپرده شوند همچنان که اغلب در طول تاریخ این اتفاق افتاده است.
این امر به راستی دردناک خواهد بود زیرا هیچ ملتی در جهان ستمی را که بر ارمنیان روا شده متحمل نشده است. این مسئله ی جهان مسیحیت و مسئله ی تمامی بشریت است. زمانی که در سال ۱۹۱۵ حکومت ترکیه برنامه ی دوزخی خود را برای امحای دو میلیون ارمنی آغاز کرد، مردم فرانسه، انگلستان و آلمان همگی درگیر کابوس خونین جنگ جهانی بودند؛ بنابراین، هیچکس مستبدان بی رحم ترک را از اعمال شکنجه و عذاب وحشیانه و تعصب آمیز برحذر نداشت. این گونه بود که تمامی افراد یک ملت، شامل مردان، زنان، کودکان، سالخوردگان، زنان باردار، مادران و نوزادان با هدفی یکسان به بیابانهای عربستان رانده شدند تا همگی از گرسنگی بمیرند. ارمنیها، که بیش از دو هزار سال در سرزمین خود میزیستند، از تمامی نقاط کشور، از کوهستانها تا مناطق ساحلی به بیابانها تبعید شدند. دلایلی هم که گفته میشد واقعاً بیپایه و مضحک بود. مردان را به طور گروهی میکشتند، دست و پایشان را به هم میبستند و به رودخانهها پرتاب میکردند یا از پرتگاهها به زیر میافکندند.
زنان و دختران را به حراج عمومی میگذاشتند و میفروختند. جوانان و سالخوردگان را زیر ضربات وحشیانه ی تازیانه از خانهها بیرون میانداختند و در نقاط دور دست به جادهسازی میگماردند. تبعید ارمنیها روز و شب ادامه داشت، مردم را نیمه عریان از بستر بیرون میکشاندند، در روستاها خانه هایشان را آتش میزدند، کلیساها و معابد را ویران یا تبدیل به مسجد میکردند، کودکانشان را میربودند، احشامشان را میدزدیدند، دندانهای طلا را از دهانشان میکشیدند و آخرین لقمهها را از دستشان میگرفتند. مأموران حکومتی و نظامی، همسایگان و دیگر افراد انگار همگی در ضیافت جنونآمیز خون شرکت داشتند. آنها دختران را از خوابگاهها برای ارضای شهوات حیوانی خود میربودند، زنان باردار را از زایشگاهها به کوچهها میکشاندند و چنان تازیانه میزدند که زمین رنگ خون میگرفت. مردم وحشتزده نگاه خود را از صفوف بیپایان فراریان زجر کشیده برمیگرداندند اما در کنار معابر اجساد نوزادانی را میدیدند که در فضولات حیوانات رها شده بودند. دستهای بریده ی کودکانی را میدیدند که به التماس یا ترحم به سوی جلادان دراز شده بود.
صفوف تبعیدشدگان، که از کوهستانهای ارمنستان سرازیر میشد، در آغاز شامل دهها هزار تبعیدی بود اما هنگامی که به نزدیکی حلب میرسید بیش از چند صد نفر از آنها باقی نمانده بودند. دشتها پر از اجساد سیاه شده، متورم، مثله شده و عریانی بود که حتی لباسهایشان نیز به سرقت رفته بود. بوی تعفن مرگ در هوا موج میزد. آبهای فرات پر از اجسادی بود که به هم بسته شده بودند و میرفتند که طعمه ی ماهیان شوند. مأموران مسلح آنهایی را که زنده مانده بودند مسخره میکردند، جلوی گرسنهها آرد میپاشیدند و از اینکه قربانیان از جلادان خود خرده ریز التماس میکردند لذت میبردند. عشایر کرد ارمنیان را میکشتند، مأموران آنها را غارت میکردند، به گلوله میبستند، دار میزدند، مسموم میکردند، سر میبریدند، خفه میکردند و در ماندابها میانداختند. آنها از بیماریهای عفونی، گرسنگی، تشنگی یا حمله ی سگهای وحشی جان میباختند. کودکان از فرط گریه و فریاد در اشکهای خود غرق میشدند، مادران نوزادان خود را از پرتگاهها به زیر میانداختند،زنان باردار به حال جنون خود را به فرات میافکندند. آنها با هر مرگ ممکن در هر زمان و مکان میمردند.
آقای رئیس جمهور، این ملت گرفتار ستم تصورناپذیری شده است. من هر آنچه پیرامون این جنگ نوشته شده خواندهام. از عمق وحشتهایی که جهان تجربه کرده آگاهم. در مورد میدانهای جنگ که به کشتارگاههایی جهنمی بدل شدهاند، کشتیهایی که انفجار مین آنها را قطعه قطعه کرده است و از بمباران هوایی شهرهای بی دفاع نیز خبر دارم اما هیچ ملتی، نه بلژیکیها، نه صربها، نه انگلیسیها، نه روسها و نه حتی آلمانیها، که خود نیز صدمات فراوانی از جنگ دیدهاند، هیچکدام این ستم را، که بر ملت ارمنی رفته است، تحمل نکردهاند.
شاید در روزگار باستان چنین بدبختیهایی دامنگیر اقوام وحشی شده باشد اما اینجا سخن پیرامون ملتی است با فرهنگی پربار و تاریخی غنی و شکوهمند که در هنر، علم و ادب اندوختههای هنگفت دارد و چهرههای درخشان و مردان نامی بسیاری را پرورده است. سخن پیرامون مسیحیانی است که فرزندانشان در تمامی دنیا پراکندهاند و بخشی از آنان سالیانی دراز است که در کشور شما به سر میبرند. هر کس از حوادثی که در طی جنگ در آناتولی روی داده با خبر است و سرگذشت ارمنیها را دنبال کرده میداند که همه ی اتهامات دروغینی که به ارمنیان نسبت داده شده چیزی جز تهمتهایی ساختگی و وحشتناک نیست که دولتمردان فرومایه برای کتمان اعمال غیرانسانی، شیطانی و ظالمانه ی خود ساخته و پرداختهاند اما حتی اگر تهمتها پایه و اساسی نیز داشت مگر میتوانست ستمهایی را که بر صدها هزار بیگناه روا شده توجیه کند؟ در این زمینه، تقصیری متوجه اسلام نیست. ذات همه ی ادیان بزرگ بر درستکاری استوار است و اعمال برخی از مسلمانان چنان است که از کردار برخی اروپاییان شرمسار میشویم.
من مردم عادی این کشور را نیز، که وجدانی پاک دارند، متهم نمیکنم اما بر این باورم که حاکمان مستبد هرگز نخواهند توانست مردم را خوشبخت کنند. آنها ترکیه را برای همیشه از حق معنوی حاکمیت محروم میکنند و در عین حال اعتقاد ما را پیرامون استعداد آن کشور برای متمدن شدن از بین میبرند. مگر این بازیهای مفتضحانه یکبار دیگر تکرار خواهد شد و ارمنیان بار دیگر درس سرخوردگی از تاریخ خواهند آموخت؟ آینده ی این ملت کوچک نباید به بهانه ی منافع و خودمحوری دول بزرگ نادیده گرفته شود. آقای رئیس جمهور، عزت و شرف اروپا را نجات دهید. سرزمینهای ارمنیان در ترکیه اکنون تبدیل به مناطق متروکی شدهاند که دو سوم سکنه ی آنها هرگز به آنجا باز نخواهند گشت. عدم الحاق سرزمینهای ارمنیان در روسیه به استانهای ارمنی نشین آناتولی و کیلیکیه خطای بزرگی به شمار میرود، حال آنکه با الحاق این سرزمینها حکومتی آزاد شده از قید ترکها با دسترسی به دریا برای ارمنیان ایجاد خواهد شد.
جلادان حریص خانههای ارمنیان رانده شده و ثروتهایی را که طی قرنها فراهم شده بود غارت و تصاحب کردهاند. به تمامی قربانیان این اعمال، به آنهایی که از بیابانها به زادگاه خود بازخواهند گشت و برای آنچه از دست دادهاند باید پرداخت غرامت شود. یتیمان باید جمعآوری و نگه داری شوند. آنچه امروز این مردم نیاز دارند محبت است، محبتی که مدتها از آن محروم بودهاند. اینها همه بازشناسی گناه همگی ما میتواند باشد. این نامه وصیت معنوی من است. هزاران قربانی از زبان من سخن میگویند. این تنها صدایی است که حق دارد در همه ی زمانها به گوشها برسد. این صدای انسان دوستی است.
برگردان: ادوارد هاروطونیان