نقش «عوامل خارجی» در تحولات سیاسی داخلی جمهوری آذربایجان
( در زمینۀ مناقشۀ قراباغ )
نویسنده: لیا اوویان کارشناس ترکیه و قفقاز
مترجم:آرا آوانسیان
بخش اول
روند حل مناقشۀ قراباغ مشروط به دو عامل مرتبط با هم است.
1 - تغییرات اوضاع سیاسی در داخل جمهوری های جنوب قفقاز
2- فعال شدن رقابت بین طرف های ذینفع اصلی(ایالات متحده ، بریتانیا ، روسیه ، ایران ، ترکیه)
برای دست یابی به برتری نظامی-استراتژیکی در منطقه. آذربایجان با داشتن موقعیت چشمگیر استراتژیکی، نقطۀ اتصالی در مسیر به اصطلاح «جادۀ ابریشم» بوده و با داشتن ذخایر نفت و گاز طبیعی بسیار غنی در دریای خزر و روابط فرهنگی، تاریخی، قومی-نژادی، و دینی با ترکیه و بخش شمال غربی ایران در مرکز منافع « نیروهای خارجی» ظهور کرد. تحقیق در استدلال تغییرات سه گانۀ قدرت در آذربایجان در طی سال های 1993- 1990 این واقعیت را روشن می سازد که رقابت طرفین «ذینفع» نام برده اغلب در داخل جمهوری آذربایجان صورت گرفته اند. اما باید خاطر نشان کرد که موفقیت های «عوامل خارجی» مرهون نظام مدیریت فامیلی- تیمی درداخل بوده و علت آن عدم اتحاد و ثبات نیروهای سیاسی فعال در کشور بود و نه عاملی اختلاف برانگیز.برای درک این که چه عواملی به ایجاد کابوس در بطن سیاست داخلی آذربایجان کمک کرده اند، در وهلۀ اول باید به اوضاع حاکم بر آذربایجان و پیرامون آن توجه کنیم.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی نظام ژئوپلتیکی حاکم بر اروپا-آسیا اساساً تغییر کرد.«مراکز قدرت» ، به ویژه ایالات متحدۀ آمریکا به ایجاد نفوذ در کشورهای تازه استقلال یافته پرداختند .قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی با قرار داشتن در موضع ژئواستراتژیک اتصال غرب به شرق و شمال به جنوب، هم چنین با دارا بودن ذخایر طبیعی قابل توجه نمی توانستند از تعامل های سیاسی «نیرو های خارجی» ذینفع در منطقه دور بمانند. نقش آفرینان اساسی منطقه یعنی ترکیه و ایران نیز برای ایجاد نفوذ در کشورهای مناطق مذکور در رقابت با یکدیگر بودند. دو کشوری که در طول تاریخ همواره برای برتری خود در منطقه باهم پیکار ورزیده اند.
کشورهای تازه استقلال یافت، قفقاز و آسیای مرکزی پیوند های زبانی،فرهنگی و تاریخی با ترکیه داشتند و از سوی مقامات ترکیه به عنوان«امکان تاریخی»برای گسترش نفوذ خود بر این کشورهای ترک زبان تلقی می شدند.[1]
پس از کودتای نظامی 12 سپتامبر1980 ترکیه، نیروهای ملی گرای افراطی با تکیه بر رویدادهای سال1989 در بلغارستان و آذربایجان امکان یافتند تا به عنوان نیروی پیشرو پشتیبان «ترک های خارجی» در صحنۀ سیاسی کشور حضور یابند. عامل «ترک های خارجی»( خارج از ترکیه) یا همان ایدئولوژی پان ترکیسم به طور دایم توسط ال.تورکش رهبر «سازمان حرکت ملی»مورد استفاده قرار گرفت.
وی در سخنرانی خود در سال 1996 در دانشگاه ارضروم تأکید کرد:
ترقی کلیۀ ترک هایی که در خارج از ترکیه زندگی می کنند وظیفۀ ملی و انسانی ما است و ترک ها در هر نقطۀ دنیا که باشند مردم من هستند.اگر توجه به ترک های خارجی و داشتن علاقه نسبت به آن ها توران گرایی است در این صورت من یک تورانیست هستم.[2]
در تفاوت با پان تورانیسم «ترک های جوان» در اوایل قرن بیستم که مملو از عقایدی با هدف ایجاد توران بزرگ و اوتوپیستی بود پان ترکیسم تورکش پراگماتیک تر بوده و هم جهت با منافع واقعی ترکیه بود.ترکیه در پی هدف تبدیل شدن به حکومت برتر فراگیر کشورهای تازه استقلال یافتۀ ترک زبان را مورد استفاده قرار می داد.
در سرمقاله ای که در سال 1991 در روزنامۀ حریت با عنوان «ترکیه قادر است تبدیل به ابرقدرتی در منطقه شود» گفته شده بود :
نیروی بالقوۀ اصلی که قادر است ترکیه را به قدرت برتر تبدیل کند ترکستان است.بدون شک ترکستانی های ترک زبان و ترک نژاد خودرا کاملاً خویشاوند ترکیه محسوب می کنند.[3]
غرب نیز به ترکیه کمک می کرد تا به قدرت فراگیر منطقه ای تبدیل شود،زیرا نگران گسترش نفوذ ایران ضد غرب بود.از این رو ترکیه را که متحد نظامی غرب و عضو پیمان ناتو بود پشتیبانی و حمایت می کرد.پس از فروپاشی اتحاد شوروی،روسیه به علت درگیری با مسایل متعدد داخلی به ایجاد و تأمین ثبات در داخل کشور اهمیت بیشتری می داد و قدرت سابق را برای برقراری نظارت عالیۀ خود در منطقه نداشت.از این رو قدرت های غربی به سرکردگی ایالات متحده از این فرصت استفاده نموده و به سرعت به تقویت مواضع استراتژیک خود در این مناطق پر اهمیت پرداختند.
هم چنان که «ز.بژیزینسکی» در کتاب«صفحۀ بزرگ شطرنج» می نویسد:
«آذربایجان مستقل می تواند به گذرگاهی برای غرب به سوی منابع غنی انرژی حوزۀ دریای خزر و آسیای میانه تبدیل شود و کشورهای لایق به برخورداری از پشتیبانی قوی ژئوپلیتیکی توسط ایالات متحده عبارتند از: آذربایجان،ازبکستان و اوکراین زیرا این سه کشور مراکزی ژئوپلیتیکی می باشند».[4]
غرب سعی می کرد سیاست خود را در قبال آذربایجان و آسیای مرکزی با واسطه گری ترکیه که با این کشورها دارای همگونی نژادی،زبانی،دینی ،تاریخی و فرهنگی بود عملی سازد. از این رو در دهۀ 1990 «مدل ترکی» را برای دنباله روی کشورهای مناطق مذکور مطرح ساخت که بسیار توسعه یافت تا ترکیه را به مدلی از یک کشور مسلمان نشین لائیک و طرفدار و متمایل به ارزش های غربی ،برای رهبری سیاسی و اقتصادی منطقه تبدیل نماید.
غرب میخواست تا مادامی که ایران نفوذ خود را در آذربایجان و جمهوری های آسیای مرکزی گسترش نداده بود«مدل ترکی» را بر قرار سازد.ماهیت اسلامی و ضد غربی آشکار ایران و اتحاد روز به روز در حال استحکام ژئوپلیتیکی آن با روسیه به واقعیت یافتن«مدل ترکی» شتاب بخشیدند.[5] این چنین جو حاکم در صحنۀ بین المللی برای ترکیه بسیار سودمند بود و این امکان را فراهم می کرد تا به عقاید کهن پان ترکیستی خود، آن هم با حمایت قدرت های غربی به ویژه آمریکا واقعیت بخشد.
در کنفرانس «روابط آذربایجان ، ترکیه، و ایالات متحده و اهمیت آن برای اروپا-آسیا» که در 10 دسامبر 2007 تشکیل شد «دانیل فرید» معاون وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ آمریکا مخصوصاً تأکید کرده بود:
کشورهای سه گانۀ مورد نظر ما، یعنی آذربایجان، ترکیه و ایالات متحده می توانند از لحاظ استراتژیکی هم پیمان شوند، کاری که به سود همۀ ما و تمام منطقه خواهد بود. دموکراسی لاییک ترکیه که اکثریت ساکنان آن مسلمان اند می تواند باعث تشویق دولت های قفقاز، آسیای مرکزی و خاورمیانۀ بزرگ شود وی اضافه نموده بود که درست است که قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی از جمع اتحاد شوروی خارج شده اند، اما آن ها هنوز باید جایگاه خود را در جهان پیدا کنند. ترکیه و آذربایجانی که در راه درست گام بردارد برای کشور های مذکور صلح و پیشرفت به ارمغان خواهند آورد. ترکیه با موقعیت جغرافیایی خود و عضویت در ناتو می تواند حلقۀ پیوند دهندۀ آذربایجان به پیمان آتلانتیک شمالی باشد.[6]
در مورد ایران همه چیز متفاوت بود. فروپاشی اتحاد شوروی و وضعیت حاکم در جبهۀ قراباغ از یک سو برای این کشور امکان گسترش برتری سابق خود در قفقاز جنوبی و از سوی دیگر تهدید هایی بر علیه امنیت این کشور ایجاد کرد.20 میلیون آذزبایجانی ایرانی که در شمال کشور زندگی می کنند از لحاظ سیاسی عاملی بالقوه برای ایجاد بی ثباتی داخلی به شمار می رفتند.
باید خاطر نشان کرد که سیاست ایران در قبال آذربایجان و آسیای مرکزی عمدتاً مشروط به تحکیم پیمان استراتژیکی- نظامی سال های دهۀ 1990 ایران و روسیه بود. چنان که «اولگا اولیگر» و «توماس ژانیا» خاطر نشان کرده بودند:
« برای ایران روابط با روسیه بسیار مهم است، زیرا روسیه هم پیمان اساسی ایران و منبعی مهم برای تهیۀ اسلحه و فناوری رآکتور هسته ای به شمار می رود، و این موردی است که اغلب برای ایران نسبت به مسایل دیگر منطقه ای در اولویت قرار می گیرد».
به این صورت دو پیمان استراتژیکی غرب- ترکیه و روسیه- ایران برای تثبیت منطقه ای خوداز لحاظ ارجحیت استراتژیکی در حول آذربایجان که اهمیت محوری داشت در رقابت بودند.
آذربایجان نیزبه نوبۀ خود مانند دیگر جمهوری های اتحاد شوروی سابق در طی سال های1989 الی 1992 در شرایط تغییرات اساسی و سازماندهی ژئوپلیتیکی جدید خود ناچار به انتخاب مراکز قدرت بود. اما در شرایط مناقشۀ قراباغ این انتخاب عاملی برای احراز از طرف مراکز قدرت های داخلی آذربایجان بود: رقابتی که که بین جناح های مختلف سیاسی، از جمله: حکومت کمونیستی طرفدار شوروی وزیراُف، ایاز مطلب اُف، جبهۀ خلق آذربایجان با موضع ملی گرایانۀ افراطی و طرفدار ترکیه با نمایندگی ابوالفضل ایلچی بیگ و حیدر علی یف رئیس سابق سازمان کا.گ.ب. آذربایجان، رهبرسیاسی سابق آذربایجان شوروی و معاون سابق دولت اتحاد شوروی و عضو ادارۀ سیاسی (پولیت بورو) که به گونه ای اساسی جریان داشت. حیدرعلی یف پس از به قدرت رسیدن در سال 1969 با به کار گیری مکانیزم ها و منابع نهادی «سازمان ویژه» به عنوان مکانیزم رهبری و متد اداری ،کادر های کا.گ.ب. را در نهاد های دولتی مستقر نمود.به این ترتیب که از 983 تن کارکنان سابق سازمان 20% به سیستم شورای وزیران منقل شدند،42%به نهادهای وزارت تولیدات،22%به سیستم آموزشی و 16% به شهربانی منتقل شدند.[7]
علی اف در طی سال های1972-1962 تعداد 1983 مأمور رسمی غیر علنی را از کا.گ.ب. به رده های بالا و ممتاز حزب منتقل کرد، از جمله: رئیس هیئت وزیران،معاون او، هفت تن از وزرا، چهارده معاون وزیر، سی وهفت تن از رؤسای شوراهای شهری،منطقه ای و اجرایی، بیست و نه تن از رؤسای ادارۀ امور جمهوری، مدیر تئاتر،رئیس دانشگاه دولتی،رئیس انستیتو اقتصاد ملی. آندروپف که مورد حمایت حیدرعلی یف رئیس سازمان محلی ک.گ.ب. اتحاد جماهیر شوروی بود.پس از به قدرت رسیدن در سال1982 علی یف را به مسکو منتقل نمود و او را به پست نایب رئیس اول و عضویت در ادارۀسیاسی(پولیت بورو)گمارد. وی طبیعتاً اهرم های نظارتی خود را در آذربایجان حفظ کرد. در دوران بازسازی اتحاد شوروی، در سال 1987 حیدرعلی یف از مقام خود بر کنار شدو در شرایط فقدان دورنمایی برای حکومت اتحاد شوروی مکانیزم های نهاد ک.گ.ب. محلی آذربایجان را به کار گرفت تا در کشورش که به صورت دفاکتو تحت نظارت بود خود به صورت دژوره قدرت را بدست گیرد.
در سال 1988 زمام امور حکومت آذربایجان به وزیراُف سپرده شد که نامش در فهرست افرادی بود که از ک.گ.ب.به طبقۀ ممتاز حزبی منتقل شده بودند.
هم زمان جبهۀ خلق آذربایجان با رویای پان ترکیسم ملی گرایانۀ افراطی در نقطۀ مقابل حزب کمونیست شکل گرفت،که مؤسسین آن اعضاء فرهنگستان علوم و دانشگاه دولتی بودند از جمله: زرتشت علی زاده، لیلا یونسووا، توفیق قاسم اُف، حکمت حاجی زاده،عیسی قنبری،ارزو عبدالله یوا، محمدحسن قنبراُف، صنوبر باقراُف، نریمان ذوالفقاراُف، میرزا الله وردی یف، و رامیز مهدی یف. این گروه «دانشمندان باکویی» اصطلاحاً گروهی لیبرال شمرده می شدند و از مدل لیبرالیسم کشورهای حوزۀ دریای بالتیک پیروی می کردند.اما باید خاطر نشان کرد آنها یک گروه مردمی نبوده و مقبولیت عام نداشتند.
عدۀ زیادی از آن ها از جمله:لیلا یونسووا و زرتشت علیزاده تقریباً به آذری صحبت نمی کردند و زبان روسی را ترجیح می دادند که زبانی نامأنوس برای اکثریت آذربایجانی ها بود.در سوی دیگر، تظاهرات و همآیش های گوناگونی با حضور انبوه جمعیت توسط سازمان «وارلیق»(ثروت) در آذربایجان برپا می شد سازمانی با هدف حفظ محیط زیست و با سخنگویی نعمت پناه اُف کارگر سادۀ کارخانۀ «اشمیدت». پناه اُف با زبان آذری عامیانۀ خود توده های انبوه مردم را دور خود جمع می کردو برای آن ها سخنرانی می کرد. زیر بنای اکثر نطق های اورا امیال ضدارمنی افراطی تشکیل می دادند. جبهۀ مردمی آذربایجان با درک این موضوع که قادر نخواهد بود بر طیف وسیعی از مردم تأثیر گذارد شروع به همکاری با نیروهای متشکل از طبقۀ کارگر از جمله سازمان «وارلیق» نمودو به این ترتیب در جلسۀ هیئت مؤسسان جبهۀ خلق آذربایجان چهره هایی نظیر ابوالفضل ایلچی بیگ،نعمت پناه اُف،قنبر محمد اُف، قاضییف، فرضعلی یف و مهدی یف به رهبریت جبهۀ خلق انتخاب شدند[8] و ابوالفضل ایلچی بیگ با اصلیتی نخجوانی و عقاید پان ترکیستی افراطی به عنوان رهبر جبهۀ خلق آذربایجان انتخاب شد که به جرم داشتن عقاید ضد شوروی با تمایلات ملی گرایانۀ افراطی توسط سازمان ک.گ.ب. تحت رهبری حیدرعلی یف دستگیر شده و 18 ماه در بازداشت به سر برده بود،سپس توسط خود حیدر علی یف پستی پر مسئولیت در فرهنگستان علوم به وی محول شده بود.[9]
ایلچی بیگ نه به گروه «دانشمندان باکویی» و نه به گروه «وارلیق» تعلق داشت. وی فردی ملی گرا، افراطی درعقاید خود و دارای دیدگاه های طرفدار ترکیه و غرب ، و در عین حال فردی فاقد فعالیت و تجربۀ سیاسی بود.ایلچی بیگ سخنران خوبی بود که به زبان آذری نطق می کردو مردم را به طرف خود جذب و متحد می کرد. هدف او ایجاد آذربایجانی با ایده ئولوژی حزب مساوات [آذربایجان 1918م] و حکومتی با الگوی آتاتورک بود. به همین دلیل در ترکیه او را به عنوان «عاملی» در جهت تحقق منافع ترکیه در نظر گرفتند، زیرا روشن شد که ایلچی بیگ در صورت رسیدن به قدرت «قادر به ایفاء نقش خود» خواهد بود. این دورنما به نفع غرب نیز بود،زیرا در آن زمان زمام حکومت آذربایجان در دست مطلب اُف بود که سیاستی در راستای منافع روسیه را اجرا می کرد و به موازات آن روابط خوبی را با ایران برقرار کرده بود ولی در جامعۀ آذربایجان موقعیتی بسیار ضعیف داشت.
اوضاع داخلی آذربایجان بی ثبات بود. عدم اتحاد نیروهای داخلی و بحران اقتصادی ویژۀ کشورهای عضو اتحاد شوروی که پس از فروپاشی به وجود آمده بود و مهم تر از همه وقایع جبهۀ قراباغ موجب بی اطمینانی جامعۀ آذربایجان به مطلب اُف و رژیم او شده بود.بدیهی است که برای هرحکومت در گیر جنگ ، پیروزی هایش باعث تقویت مواضع و پایه های حکومت و شکست هایش باعث تضعیف آن می شود.
سخنان مطلب اُف در این باره در یکی از مصاحبه هایش جلب نظر می کند: «از اواخر دهۀ 1980 تا اوایل دهۀ 1990 افکار عمومی جامعۀ آذربایجان دربارۀ چهره های طراز اول حکومت بر اساس اوضاع حاکم در قراباغ شکل می گرفت».
وقایع پر سرو صدای «خوجالو» نیز به تبعیت از این قانونمندی شکل گرفت و منجر به استعفای رئیس جمهور آذربایجان شد. با نگاه دقیق تر به اوضاع می توان تأکید کرد از «وقایع خوجالو» برای عزل مطلب اُف به وسیلۀ «نیروهای» ذی نفع به طرز ماهرانه ای بهره برداری شد. روال رویداد ها از این قرار بود :
در ماه نوامبر سال 1991 در خط مرزی مناطق «مارتونی» و «آقدام» در قراباق بالگرد آذربایجانی حامل نزدیکان مطلب اُف دچار سانحه شدکه در نتیجۀ آن مطلب آُف صمیمی ترین همفکران خود را از دست داد. چند ماه پس از آن در بیست و پنجم فوریۀ 1992 نیروهای ارمنی پس از هشدار دادن به اهالی «خوجالو» دربارۀ حملۀ قریب الوقوع و اخطار به سکنۀ بی دفاع برای خروج از شهر ازطریق دالانی که به همین منظور در اختیار اهالی محل قرار داده شده بود و به شهر «آقدام» منتهی می شد عملیات آزادسازی خوجالو را آغاز کردند. روز بعد بلافاصله خبری حاکی از «بربریت و کشتار وحشیانه توسط ارمنی ها و به جا گذاشتن حدود 800 الی1000 قربانی» در آذربایجان پخش شد. جبهۀ خلق آذربایجان بلافاصله خواستار تشکیل جلسۀ فوق العاده و اضطراری شورای عالی آذربایجان شد. جلسه ای که در طی آن ج. مصطفی یف درست به موقع حضور یافت و عکسهایی از کشتار خوجالو را نمایش داد که بعداً از کانال های تلویزیونی آذزبایجان و برخی از کانال های بین المللی نیز پخش شد و موجی از اعتراض را بر علیه رئیس جمهور به راه انداخت و در ششم مارس مطلب اُف وادار به استعفا شد. در رابطه با این واقعه این سؤالات واقع بینانه مطرح می شوند:تأثیر نتایج عملیات خوجالو در سیاست داخلی آذربایجان چه بود؟و این عملیات در روند جنگ و تحولات منطقه به نفع که بود؟
با استناد به اخبار منابع آذربایجانی و ارمنستانی که به تصدیق کارشناسان هر دو طرف نیز رسیده است
الف: عملیات خوجالو اقدامی ناگهانی نبوده و طرف آذربایجانی پیشاپیش دربارۀ آن آگاه شده و پیشنهاد طرف ارمنستانی را برای خروج سکنۀ منطقه را دریافت کرده بود. [10]
ب: عملیات خوجالو به غیر از جنبۀ نظامی آن دارای اهمیت سیاسی نیز بوده است.
به این صورت دولتمردان آن روز آذربایجان و اعضاء اپوزیسیون مسئولیت پی آمد های عملیات خوجالو را بر یکدیگر فرافکنی می کردند ولی نتیجۀ کلی آن چنان که گفته شد استعفای اجباری مطلب اُف از مقام ریاست جمهوری بود.
باید خاطر نشان ساخت که وقایع خوجالو قبل از سفر علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجۀ وقت ایران به آذربایجان رخ داد. نمایندۀ ایران برای به رسمیت شناختن دیپلماتیک جمهوری آذربایجان به آن جا رفته بود. هدف دیگر وی از این سفر پاسخ دادن به مطالبی بود که «جیمز بیکر» وزیر امور خارجۀ ایالات متحده با مضمون خطر افزایش نفوذ ایران در قفقاز و آسیای مرکزی بیان داشته بود.
[1] П. Сафронов, “ Турецкая внешяя политика и государства Центральной Азии и Кавказа”, Центральная Азия и Кавказ, 1998, # 1, стр. 18.
[2] Ülkücü Komando Kampları. AP Hükümetinin 1970’te Hazırlattığı MHP Raporu”. Istanbul, 1997, s. 27 - http://allturkey.am/702
[3] “Türkiye bölgede süpergüç olabilir”, Hürriyet, 23 Eylul, 1991- http://allturkey.am/702
[4] Zbigniew Brzezinski, The Grand Chessboard: American Primacy And Its Geostrategic Imperatives, 1998, p.47
[5]М.А. Астахов, “Турецкая модель развития» и причины ее несостоятельности для Постсоветских стран Прикаспийского региона:(1992–1993 годы)”, Саратовский государственный университе
[6] Выступление Дэниела Фрида об отношениях между США, Турцией и Азербайджаном, Распространено Бюро международных информационных программ Государственного департамента
[7] Илья Земцов, “ Партия или мафия? Разворованная республика”, Les Editeurs reunis, Paris, 1976,
З.Ализаде, “Конец второй республики”,http://www.azeribook.com/politika/zardusht_alizade/konets_vtoroy_r
[9] П. Даниельанц, “ Азербайджан: кто есть кто”, Новое Время, 30. 03. 1999.
[10] “ Бакинский рабочий”, 3 марта, 1992.
منبع: سایت www.hoosk.net