به نقل از سایت: www.alikonline.ir

 

ترجمه: ایساک یونانسیان

خداوند 106 سال به من عمر داد تا بتوانم این داستان را تعریف کنم (اوسانا گالوستیان)

روزنامه معروف گاردین چاپ لندن در مقاله ای تحت عنوان «جنگ جهانی اول و آخرین بازمانده های آن» به داستان پیر زن 106 ساله ارمنی خانم اوسانا گالوستیان از بازماندگان نسل کشی ارمنیان در سال 1915 م. پرداخته است.

این روزنامه می نویسد: 

پیرزن نحیف و لاغر اندام ارمنی دیگر نمی تواند مانند گذشته در خیابانهای مارسی قدم بزند. وی به سختی و با کمک عصا راه می رود، اما او کمبودی از لحاظ عاطفی ندارد، زیرا دختر و نوه هایش همواره کنار او هستند.

هنگامی که از او در مورد کودکیش سوال میکنی، ناگهان منقلب و ناراحت می شود، اوسانای 106 ساله یکی از آخرین بازماندگان نسل کشی ارمنیان است، زنی که تمام داستان هولناک زندگیش را در سینه دارد،پس از گذشت یک قرن از نسل کشی ارمنیان او به خوبی واقف است که چه مسئولیت سنگینی در قبال ملتش دارد.

خداوند 106 سال به من عمر داد تا بتوانم این داستان را تعریف کنم. این اولین جمله ایست که اوسانا گالوستیان به زبان می آورد. او در ذهن خود وقایع بیشماری از فجایع دوران کودکی و کشتارهای دردناک ملتش را نگاه داشته، فجایعی که از طرف دولتمردان امپراتوری عثمانی برنامه ریزی و اجرا گشت.

اوسانا گالوستیان در سال 1907 م. در شهر آدابازار ترکیه بدنیا آمد وی در یک خانه ویلایی و در مجاورت کلیسای شهر زندگی می کرد. پدرش دندانپزشک بود، ولی یک قهوه خانه و آرایشگاه نیز داشت.

در زمان امپراتوری عثمانی شهر آدابازار از لحاظ بازرگانی و صنعت یکی از شهرهای مهم برای ترکیه و ارمنیان به شمار می رفت. در سال 1915 م. پنجاه درصد جمعیت آن را ارمنیان تشکیل می دادند. اوسانا می گوید در شهر آدابازار حتی یونانیها و ترکها نیز به زبان ارمنی صحبت می کردند.

نوه اوسانا فردریک که داستان زندگی مادر بزرگش را بخوبی می دانست می گوید: مادر بزرگم تنها هشت سال داشت که دولت ترکهای جوان تصمیم به نابودی ملت ارمنی گرفتند. روز یکشنبه بود مادر اوسانا سراسیمه از کلیسا بازگشته و به نقل از کشیش گفته است: کشتارها شروع شده اند و می بایست هر چه زودتر و طی سه روز شهر را تخلیه کنیم.

ارمنیان اسباب و اثاثیه خود را جمع آوری کرده و با پای پیاده به سمت جنوب به راه افتادند. اوسانا به همراه پدر، مادر، برادر، دائی و خاله هایش به اسکی شهیر رفتند و در آنجا بدست سربازان ترک افتادند، سربازان تمام دارائی و اموالشان را مصادره و آنها را به همراه تعداد زیادی از ارمنیان سوار قطار کرده و روانه صحراهای جنوب ترکیه کردند. بدنبال این صحبت ها اوسانا دست نوه اش را گرفته و می گوید: قطار مخصوص حمل علوفه بود. پس از چند ساعت قطار در یکی از استانهای جنوبی ترکیه ایستاد و ما را مجبور کردند با پای پیاده قدم به صحرا گذاشته و در چادرهایی که از قبل در بیابان آماده کرده بودند، مستقر شویم. وضع ما در آنجا وحشتناک بود. با گفتن این جملات اوسانا سکوت کرده و به فکر فرو می رود، نوه اش فردریک می گوید مادر بزرگم به خاطر می آورد که چگونه سربازان ترک به دختران ارمنی جلوی چشم والدینشان تجاوز می کردند. سپس مردان جوان را می کشتند. و پیرزنان و پیرمردان و کودکان را روانه صحرا می کردند.

پس از گذشت چند ماه سربازان ترک اوسانا و دیگر ارمنیان باقی مانده را به سمت صحرای سوریه به حرکت در می آورند که در بین راه تعدادی از ارمنیان و خانواده اوسانا بطرز معجزه آسایی موفق به فرار شده و در یکی از روستاهای مرزی مخفی می شوند.

در سال 1918 م. پس از پایان جنگ و کشتارها اوسانا و خانواده اش با ترس و مشقت فراوان به شهر خود آدابازار بر گشتند، اما دیگر نه خانه ای وجود داشت و نه ارمنی، خانه های ارمنیان تصرف شده و به وسیله ترکهای سایر نقاط ترکیه اسکان داده شده بودند.

از اینرو خانواده مجبور به ترک شهر شده و پس از اقامت کوتاه در چند شهر در سال 1924 م. به کمک یکی از اقوام به آمریکا و سپس در سال 1928 م. به فرانسه و شهر مارسی می روند. امروز ده درصد جمعیت مارسی را ارمنیان تشکیل می دهند که وارثان بازماندگان نسل کشی ارمنیان هستند.

اوسانا در مارسی با زاون گالوستیان که او نیز از جان بدربردگان نسل کشی بود، ازدواج کرده و تا به امروز در مارسی زندگی می کند.

نوه اوسانا فردریک می گوید: علاوه بر اینکه دولت ترکیه و بعضی کشورها تا به امروز نسل کشی ارمنیان را انکار می کنند، مردم نیز به گفته های مادر بزرگم با شک و تردید می نگرند.