ایساک یونانسیان-پژوهشگر مسائل قفقاز و ترکیه
منطقه درسیم:
تونج ایلی نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن بنام شهر تونج ایلی نامیده می شود.این استان در کردستان ترکیه واقع شده و کردها و زازاها آن را درسیم می نامند. این منطقه تا قرن هفدهم با نامهای ماناغیک، کاریان و زورا و پس از آن دروازه نقره ای شناخته می شد. بعد از کشتارهای سال 1938-1937 توسط حکومت مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) از دروازه نقره ای به تونجلی (مشت آهنین) تغییر یافت اما کماکان با نام درسیم شناخته می شود.
این منطقه در گذشته های نه چندان دور زادگاه و موطن مشترک ارمنی ها، زازاها، کورمانجی ها، کردها و ترکمن ها بوده است.از نظر اعتقادات نیز منطقه تحت نفوذ ادیان توحیدی است که پیروان اعتقادات اکثرا قزلباش گرایانه، مسیحیت، و مسلمان در کنار هم به سر می برند.
حضور ارمنیان در حوزه شمالی رودخانه فرات که درسیم را نیز در بر می گیرد، از شروع فروپاشی و اضمحلال پادشاهی اورارتو قابل اثبات بوده و پیشینه ای تاریخی و 2100 ساله در این حوزه دارد.اگر این واقعیت را در نظر بگیریم که تمدن هایاسا که معاصر و همسایه خت ها (هیت ها) بوده و مرکز آن کماخ سکونت گاه و ضربان حیاتی سابق ارمنیان بوده پس می توان گفت که پیشینه تاریخی ارمنیان منطقه درسیم تاریخی بیش از 3500 سال دارد.
بازنگری متون تاریخی و جغرافیایی که در اوایل استقرار حکومت عثمانی (نیمه اول قرن شانزدهم میلادی) نگاشته شده مشخص می کند، که شمار روستاهای ارمنی نشین و تعداد نفوس ساکن در آنها بسیار بالا بوده است.منطقه درسیم در آن زمان بیش از 57 درصد خانوار غیر مسلمان داشته که اکثریت آن ها را جامعه ارمنی تشکیل می داده است.و چنانچه گروه جوامع یونانی و آشوری را نیز جزء این ارقام به شمار آوریم می توان گفت که 500 سال پیش نصف جمعیت منطقه را مسیحیان تشکیل می دادند.
در قرن 16 و اوایل قرن 17م. شورش جلالی ها و سرکوب آن توسط امپراتوری عثمانی از عوامل اصلی تقلیل سکنۀ ارمنی در بسیاری از مناطق بوده است. طبق گاه شماری دستنویس گریگور داراناقی (داراناقتسی) روحانی ارمنی اهل کِماخ، در طی این برخورد ها روستاهای ارمنیان غارت شده و ویران شده بود، در نتیجه آن درنخستین دهه های سال 1600م. ارمنیان از اطراف کِماخ، یِرزنگا (ارزنجان کنونی)، آکن، و دِوریک به استانبول و طراکیه کوچ کردند، همچنین ارمنیان ساکن جیمینی (اوزوملویِ یِرزنگا) و برخی ازسکونت گاه های اطراف درپی دغدغۀ نجات زندگی خود مجبور به ترک دیانت شده و در جامعۀ ترک جذب شدند. گفته شده که در همان زمان گروهی از ارمنیان دِرسیم علویت قبول می کنند و با اختلاط با برخی از عشیره ها کرد و علوی می شوند[1]. سندی در دست نیست که معلوم سازد این داستان منشأ واقعی دارد یا نه، اگر داستانی واقعی است در این صورت این واقعه با چه مقیاس و در چه مناطق و چارچوب هایی رخ داده است.
امکان دارد که قبل از آن تاریخ نیز تغییر اجباری دین صورت گرفته باشد.اما اکثر نوادگان کسانی که در زمان های گذشتۀ نه چندان دور؛در طی قتل عام های 96-1895، 1915و1938 هویت اسلامی یا علوی پذیرفته اند در بارۀ ریشه های خود آگاهی دارند.
هرچند در اثر فشار و مهاجرت ارمنیان در سال 1915م. نیز تعداد نفوس ارمنی تقلیل یافته بود ولی در هر حال دِرسیم به پناهگاهی برای ارمنیان تبدیل شد و آن ها توانستند به زندگی خود در آن جا ادامه دهند. اسقف گارگین سِرواندزیان در اثر مکتوب خود: «توروس آقبار مسافر ارمنستان» این مطلب را تأیید می کند.[2]
حدس زده می شود که در پایان سال 1915میلادی ارمنیان دِرسیم با نجات از نسل کشی در آن جا پناه جسته اند.تصور ما این است که این اطلاعات ناقص می باشند. درست است که در زمان نسل کشی عده ای به آن جا پناه آورده و نجات یافته اند، اما در مقدمه مختصر و فشردۀ این گزارش در بارۀ اقوام ساکن دِرسیم روشن می شود که ارمنیان از زمان های بسیار کهن یکی از اقوام بومی ساکن در محل بوده اند.
اگر چه در این باره اعداد بسیار متفاوتی ارائه می شود اما طبق گواهی شهود ارمنیان اهل دِرسیم که از نسل کشی نجات یافته بودند به علاوۀ مهاجران ارمنی روی هم رفته در حدود 10,000 ارمنی بودند که نزد کورمانجی های قزلباش دِرسیم پناه یافته و به کمک برخی ایلات ساکن دِرسیم از طریق یِرزنگا (ارزنجان) همراه روس ها که در زمان جنگ عقب نشینی می کردند به قفقاز رفتند (هووسپ هایرنی، همان جا)[3]
از اظهارات شهود عینی و مدارک مکتوب درمی یابیم که در قتل عام سال 1895و نسل کشی سال
1915 دارایی های موجود در دِرسیم دست به دست گشته، تغییر دین و مهاجرت های اجباری صورت گرفته که در نتیجۀ این وقایع قوم ارمنی که قبل از 1915 در موطن خود و در متن کلیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و تاریخی خود می زیست به تدریج این کلیت را از دست داد و به سرعت تجزیه شد.شاید ارمنیان دِرسیم را نجات یافته بدانیم اما آن ها دارایی، اعتقاد و موقعیت و ثبات اجتماعی خود را از دست داده اند.
طبق اظهارات یک شاهد عینی:«در سرزمین خود تبدیل به برده شدیم».
ارمنیان نجات یافته از نسل کشی با پناه جستن به درون اقوام مختلف منطقۀ دِرسیم برای حفظ بقاء و هویت خود پیکار می کردند.
دِرسیم در دوران جمهوری
جمهوری ترکیه که موجودیت آن با عهدنامۀ 1923 لوزان تضمین شده بود، در پی پاسخ به این سؤال بود که پایه های عقیدتی حکومت بایدبر چه اساسی پی ریزی شود؟کدام یک از عناصر قومی-نژادی باید جایگاه رهبری میهن نجات یافته را احراز کند؟ بانیان جمهوری، که اکثر آن ها اعضاء حزب اتحاد و ترقی بودند برمبنای قانون مشروطۀ سال 1924 نهاد های حقوقی را سازمان داده و طبق برنامۀ اصلاحات شرقی 1925 اهداف سیاسی و اجتماعی جمهوری را ارائه داده و پیش رفتند.
عصمت اینونیو، نخست وزیر ترکیه اهداف مذکور را تحت این شعار تنظیم و مطرح ساخت که:«یکایک کسانی را که در خاک میهن زندگی می کنند تبدیل به ترک خواهیم کرد و از آن ها پان ترکیست خواهیم ساخت. کسانی را که ترک بودن و ترک گرایی را نپذیرند به طریقی سازمان یافته ومنظم منفصل کرده وطرد خواهیم کرد».
(عصمت اینونیو، نشریۀ ژاماناک27/04/1925)[4]
کلیۀ کسانی که به مخالفت با نظام بورژوازی ملی ترکی برخیزند، نظامی که زبان ترکی، دین اسلام و ملیت ترکی برای آن تعیین شده است باید به صورت منظم و منفصل طرد شوند.
در سال 1914 یونانی ها را پاک سازی کردند و در سال 1915 ارمنی ها را. اموال و سرمایه های آن ها را ضبط و مصادره کردند. سرمایه های آن ها به دست قشر حاکم پان ترکیست ها رسید. دولت بورژوازی جدید از سال 1925 شروع به ترک سازی کرد ها نمود. در طی سال های 1930-1925 دست به کشتار های متعددی زدند. شورش های جدی به وقوع پیوستند که در نتیجۀ آن از دینامیسم ملی کردها پیشگیری نموده و تحت کنترل خود در آوردند. دِرسیم را برای آخر کار گذاشتند. زیرا این شهر هنوز یک «معضل ریشه ای» بود و احتیاج به برنامه ریزی و آماده سازی در دراز مدت را داشت. به غیر از آن، مسئلۀ دِرسیم شامل مسئلۀ ارمنیان دِرسیم نیز بود.
می بینیم که دولت، ارمنیان دِرسیم را به دو گروه تقسیم می کند: ارمنیان علوی و ارمنیان مسیحی. اگر چه ارمنیان منطقه در سال 1938دربارۀ هویت ارمنی خود آگاه بودند ولی با وجود این ارمنیان برخی روستاهای بخش های: ناظمیه، هاکیس، مازگرد، خوزینگق، دارانبوران، سورپیان، شورده چغور، و خوزات و مناطق: حیدران، دامنان، و بقیۀ مناطق به تبعیت قزلباش ها در آمدند و شریک سرنوشت عشیرۀ خود شدند . ارمنیان علوی آن مصائب را که بر سر ارمنیان مسیحی آمد نچشیدند . در نتیجه در می یابیم که صرفاً مسئلۀ ارمنی بودن در میان نبود مهم مسیحی بودن آن ها بود.
اگر چه تاریخ آن ها، کلیسا ها و مدارس آن ها از بین رفته اند، اما در چنان نقاطی از قبیل هالوور، توروت اِرگان، آگاراک، سین، مامه کین، مِرخون، ( نقاطی که در سال 1915 دست دولت به آن ها نرسید ). تا سال 1938 قوم ارمنی مراسم خود را به صورت کامل انجام داده است . اما این وضعیت باعث ناراحتی دولت بود . از گفته های شهود و برخی اسناد موجود در می یابیم که با وجود خصومت ضد قزلباشی، خصومت با ارمنیان مسیحی در اولویت قرار داشت. گواهی یک شاهد عینی از منطقۀ سین به صورت بارز گویای واقعیت مذکور است:
در روستای ما حدود 10 همسایۀ ارمنی داشتیم. هنگامی که ما را جمع کرده و برای کشتن می بردند، آن ها را از ما جدا کردند و به دره ای بردند. بزرگان روستای ما پرسیدند که چرا آن ها را جدا می کنند؟ گروهبان جواب داد: برای این که خون ارمنی با خون ترکها قاطی نشود. سپس آن ها را قتل عام کردند.
در سال 1938 تنها نقطه ای در دِرسیم که ارمنیان آن جا می توانستند به صورت متشکل به بقای خود ادامه دهند روستای هالوور و دیر کاراپت مقدس بود. اگر چه روستاهای دیگر آن جا نیز دارای سکنۀ ارمنی بودند ولی کلیسا ها و دیر های آن ها تخریب شده بودندو فاقد مراکز مذهبی بودندو روحانیون دیر کاراپت مقدس چند بار در سال به آن روستاها رفته و در کلیسا های مخروبه و یا در منازل مراسم مذهبی برگزار می کردند.
طی کشتارهای 38-1937روستاهایی که سکنۀ ارمنی مسیحی داشتند و مراکز مذهبی آن ها هدف گیری شدند. روستاهایی که کلیسا و دیر های آن مراکز اعتقادی و فرهنگی-تربیتی بودند و ساکنین روستاهای مذکور هدف حملات سنگینی قرار می گرفتند.ساکنین را قتل عام و دیر یا کلیسا ها را منهدم می کردند.
بانیانی که مؤسس های جمهوری ترکیه محسوب می شوند برای اِعمال سیاست خود در صورت ضرورت، ماهرانه از سنتز اسلام- پان ترکیسم استفاده می کردند. هرگاه سخن از مسیحیت به میان می آمد سعی می کردند قزلباش ها را که «مرتد سزاوار مرگ» می نامیدند زیر چتر «برادری دینی» در آورند. نامۀ رسمی «متصرف» منطقۀ خوزات به «ابراهیم آقا»سرکردۀ ایل ساکن کوجان و سرکرده های قبایل دیگر مثال بارزی در این باره است:
« سید آقای محترم و رهبران دیگر عشیره ها، چرا صلیب ساخته شده از سرب یا نیکل را باور می کنید؟ و حدود 10 هزار ارمنی را که نزد شما مخفی شده اند به دولت تحویل نمی دهید؟ما و شما باید دوستانه و برادرانه همکاری کنیم زیرا دین واحدی داریم».
به دنبال این درخواست جلسه ای با شرکت اکثر سران ایل ها تشکیل می شود و پس از بررسی های فراوان پیشنهاد دولت را رد می کنند . جلسه در منزل «بِگو» تشکیل شده بود . محمد، برادر «بگو» چوب دستی اش را در هوا بلند کرده ودر جمع مهمانان اعلام می کند:
« کسانی که با سخنان برادرم موافق اند با بوسه زدن بر این چوبدستی سوگند یاد کنند که ارمنیان را تحویل نخواهند داد . این عصای « حِیدِر مقدس» است. هرکه او را دوست دارد چوب دست را ببوسد».
پس از این اعلامیه تمام «آقا» ها می ایستند و با تعظیم به درگاه خداوند چوب دستی را بوسیدند و سوگند یاد کردند که هیچ یک از ارمنی ها را تحویل ندهند. خبر این تصمیم خیلی زود در تمام دِرسیم پخش شد و پس از آن کسی جرأت نمی کرد سوگند« آقا» را بشکند . پس از آن هیچ ارمنی را به ترک ها تحویل ندادند(ه.گاسپاریان، دِرسیم و قتل عام)[5]
قتل عام درسیم (1937-1938)
جمهوری کمالیستی ترکیه از ابتدای تاسیس خود در ادامه سیاست نابودی و استحاله اقوام غیر ترک که از سوی دولت ترکیه عثمانی اجرا می شد و منجر به نسل کشی ارمنیان ٬ یونانی ها و آشوری ها گردید عمل نمود . در ماده 88 قانون اساسی جمهوری ترکیه مصوب 20 آوریل 1924آمده بود که کلیه شهروندان ترکیه بدون در نظر گرفتن تعلق مذهبی و ملی ترک محسوب می شوند . (لازم به ذکر است که هنوز هم بر سر در مدارس ترکیه از جمله مدارس اقلیت های غیر ترک این کشور عبارت هر کسی ترک است خوشبخت است نوشته شده است)
در چنین شریطی کردهای ترکیه از سوی دولت این کشور به عنوان ” ترک کوهستان “ معرفی شدند . دولت آنکارا در مه 1932 تصمیم گرفت کردها را از محل سکونتشان در شرق ترکیه به مناطق ترک نشین غرب این کشور کوچ بدهد و آن ها را با مهاجران ترک تبار جایگزین کند. قیام های کردهای ترکیه برای احقاق حقوقشان در جریان قیام شیخ سعید در سال 1925 و شورش کردها در آرارات در سال های 1927 تا 1931سرکوب شد و قتل عام صد هزار سکنه از جمله زن و کودک ارمنی کُرد و علوی در درسیم از شهرهای استان تونجلی در سال 1937 آغاز شد.
در خصوص این کشتارها یوموش باکرکوی نود ساله یکی از بازماندگان و شاهدان عینی این قتل عام فجیع به تشریح مشاهدات و خاطرات خود از آن روزهای وحشتناک پرداخته است. این شاهد نود ساله در گفتگو با روزنامه «طرف» گفته:
در دوران حکومت آتاتورک در آن سال ها سربازان ارتش دستور داشتند یا مردم را وادار به تسلیم و یا آنها را قتل عام کنند، در مورد زنان منطقه اقدام به تجاوز نموده و سپس آنان را با سرنیزه تفنگ هایشان به طرز فجیعی به قتل رساندند. یوموش باکرکوی اظهار داشته، سربازان آتاتورک قبل از آغاز قتل عام تا مدت ها اقدام به انتقال سلاح و مهمات و تجهیزات جنگی به منطقه به کمک قاطرها نمودند و روز قتل عام مردم روستای وی را به نقطه ای دیگر منتقل کردند، اما وی به همراه چند تن دیگر توانسته از روستا فرار کرده و در جنگل های اطراف مخفی شود. وی افزود سربازان زنان و مردان را از یکدیگر جدا کردند و ابتدا مردان را به رگبار بستند و بعد هم به زنان تجاوز کرده و سپس آنان را به سرنیزه هایشان به قتل رساندند و در آخر تمامی روستا را به آتش کشیدند.
برخی آمارها حاکی از قتل عام حدود 100هزار نفر ارمنی، کرد و علوی در حملات نیروی هوایی و زمینی ترکیه به درسیم است اما دولت ترکیه مدعیست که ١٢ هزار نفر در این جریان کشته شدهاند.
در خصوص قتل عام های درسیم صبیحه گویکچن(خاتون سیبلیجیان) دختر خوانده کمال آتاتورک که بعنوان خلبان پروازهای متعددی بر فراز منطقه درسیم در استان تونجلی ترکیه داشته است. در خاطرات خود بوضوح به این کشتارها اشاره کرده و گفته است وی در این عملیات شرکت داشته زیرا وظیفه ای بوده که از سوی مقامات بلند پایه ارتش و شخص آتاتورک بر وی محول گشته و چاره ای جزء انجام آن نداشته است.نکته قابل اشاره در این خصوص گفته های فرزند یکی از دوستان نزدیک صبیحه است که نخواسته نامش فاش گردد. وی در تماس با هفته نامه آگوس گفته صبیحه سالها پس از این عملیات هنگامی که متوجه شد اخبار این عملیات از مردم ترکیه پنهان مانده و در بین افراد کشته شده علاوه بر کردها، ارمنیان و علویان زیادی نیز وجود داشتند به مخالفت برخاسته و اعتراضهایی به فرماندهان ارتش و شخص آتاتورک نموده.این شخص می گوید هرگز صبیحه کوچکترین اشاره ای به دوران کودکی و ارمنی بودن خود نکرده اکنون که در مورد وی از هفته نامه شما شنیده ام نمی توانم تصور کنم در آن زمان آیا صبیحه بعلت ارمنی بودن معترض بوده یا بیداری وجدان انسانی.وی همچنین این اعتراضات را مرتبط به کنار گذاشته شدن ناخواسته صبیحه از ارتش پس از مرگ آتاتورک نمی داند.
منابع:
گیوندوغان، کاظم، ارمنیان، در دوران قتل عام های 1938-1937 میلادی ترکیه
هالاجیان، جورج، قوم شناسی ارامنه درسیم
یونانسیان، ایساک، صبیحه گویکچن یا خاتون سیبلیجیان، معمای دختر خوانده کمال آتاتورک،
ویکیپدیا فارسی، کشتار درسیم
[1] (تعاریف دِر سیمون به نقل از کتاب «مردم شناسی دِرسیم»، تألیف:گئورگ حلاجیان)
[2] آرسِن یارمان: بالو، خاربرد[خارپورت کنونی]. به نقل از: هووسِپ هایرنی، همان مأخذ.
[3] Hovsep Hayreni, Ermeni Kırımları ve Dersim
[4] İsmet İnönü, Vakit Gazetesi, 27 Nisan 1925
[5] H. Kasparyan, Ermeni Kırımları ve Dersim
منبع: سایت www.hoosk.net