هر شخصیت هنری در نزد ملت خود دارای ارج و منزلتی است ولی کار او زمانی ارزش واقعی پیدا می کند که صاحب نظران بر آن صحه گذارند. به خصوص اگر این افراد متعلق به کشورهایی باشند که هنر مورد نظر در آنجا پیشرفت چشم گیری داشته است.
این مقاله به بررسی زندگی کومیتاس و هنر او از همین دیدگاه می پردازد. هنرمندی که شخصیت او ابعاد متفاوتی داشت و تاریخ موسیقی او را به عنوان رهبر کُر، آهنگساز، محقق، مدرس، فلکلورشناس و گردآورنده و اصلاحگر موسیقی محلی ارمنی معرفی می کند.
کومیتاس پس از تحصیلات مقدماتی و فعالیت در زمینه موسیقی در ارمنستان و شهر تفلیس با دریافت بورس تحصیلی از خیّری به نام آلکساندر مانتاشیان در 27 سالگی عازم آلمان شد. او طی سال های1896 - 1899 در شهر برلن، هم زمان، درکنسرواتوار خصوصی ریچارد اشمیت و در دانشگاه سلطنتی فردریک ویلهم در رشتهٔ فلسفه موسیقی به تحصیل پرداخت.
لازم به یادآوری است که از اواخر سدهٔ نوزدهم آهنگسازان رمانتیک اروپا توجه خاصی نسبت به موسیقی مشرق زمین نشان دادند ولی آثار آنها اکثراً جنبهٔ سازی داشت نه آوازی و هارمونی آن بر اساس سبک ادوار گذشته یا مدرن بود ولی کومیتاس از دیدگاه متفاوتی وارد عمل شد؛ از دیدگاه یک فردِ شرقی.
اجرای موسیقی فلکلور سازی در مشرق زمین، مِن جمله در ارمنستان، به عهدهٔ شمار معدودی از مردها بود که در موارد خاصی اجرا می کردند ولی موسیقی فولکلوریک آوازی در روستاهای ارمنستان تا قرن بیستم کاملاً فراگیر بود؛ مانند، آوازهای کشاورزی مربوط به مراحل مختلف آن، آوازهای اسطوره ای، حماسی و آوازهای مربوط به موضوع غربت که اجرای آن اکثراً به عهدهٔ مردان بود. آوازهای مختص زنان عبارت بودند از آوازهای مشاغل خانه؛ نظیر، هاون کوبی (از جنس سنگ)، دوشیدن گاو، تهیه کره از خیک، لالایی، آوازهای عزاداری، آوازهایی با متون مذهبی (خارج از کلیسا)، آوازه ای شوخ طبع، انتقادی و غیره ولی بعضی از آوازها مانند آوازهای مربوط به مراسم عروسی و نمونه های دیگر، هم مخصوص مردان بود و هم زنان.
تأثیر شخصیت کومیتاس بر هنر و ادبیات
زندگی پربار و نقش تعیین کنندهٔ کومیتاس در تاریخ موسیقی ارمنی و فرجام دردمندانه اش در بیست سال پایانی عمر انعکاس چشم گیری در آثار هنرمندان و ادبیات ارمنی یافت. از جمله زندگی نامه اش که در رمانی از لوسی تارگیول به رشتهٔ تحریر درآمد. بارویر سِواگ، شاعر نامدار ارمنی، نیز زندگی کومیتاس را در منظومه ای به نام زنگ برج خاموش نشدنی جاودانه ساخت و گریگور خانجیان، از نقاشان بزرگ معاصر، این کتاب را با تصاویر خود مزین کرد. نقاش دیگری به نام یغیشه طادوسیان نیز کومیتاس را در حال یادداشت آوازهای بومی به تصویر کشید. همچنین می توانیم از دو تابلوی دیگر به نام اثر پانوس تِر له مزیان، اثر سرکیس مرادیان نام ببریم.
اِدگار هوانسیان باله ای به نام آندونی را به روی صحنه برد. دُن عسکریان، فیلم ساز معروف بر اساس زندگی کومیتاس فیلمی سینمایی ساخت که برندهٔ چندین جایزه در جشنواره های بین المللی شد.
کنسرواتوار دولتی ارمنستان در شهر ایروان به نام کومیتاس نام گذاری شد و تندیس نیم تنهٔ او در همان محل و مجسمه تمام قد او در مقابل کنسرواتوار قرار داده شدند که هر دو اثر آرا هاروطونیان بودند. مجسمه های با اندازه های مختلف و حکاکی روی چوب و فلز با موضوع کومیتاس بسیاراند که از مهم ترین آنها مجسمهٔ تمام قد شش متری کومیتاس در میدان کانادا در شهر پاریس اثر داوید ایروانتسی (بابایان) است، همچنین نیم تنهٔ دیگری در پاریس در حیاط آسایشگاه بیماران روانی ویل ژوئیف.
در پایتخت ارمنستان، خیابانی به نام کومیتاس نام گذاری شده است. همچنین سالن های ارکستر زهی، سالن های تئاتر و سینما و کوارتت های زهی بسیاری در اطراف و اکناف جهان به نام کومیتاس نام گذاری شده اند. در ایران نیز، انجمن فرهنگی آرارات یکی از سالن های کنسرت خود را، همراه با تصویر بزرگ رنگ روغن به این نام نهاده است.
و این همه تکریم و قدردانی برای چیست؟ برای اینکه کومیتاس در تاریخ موسیقی ارمنی نقشی حیاتی بازی کرد. او به موسیقی ارمنی به آن هویت ملی و اعتبار بخشید. زمانی که در آلمان تحصیل می کرد در حالی که این کشور، در اروپای اوایل قرن بیستم، پرچمدار موسیقی مدرن بود تحت تأثیر محیط قرار نگرفت و از طرفی تقلید از گذشتگان و باخ را نیز جایز ندانست بلکه مبتکر سبک جدیدی شد که اساتید مشکل پسند و دیرباور آلمانی را نیز در نهایت با خود هم صدا کرد. نوآوری او ناشی از ضرورت بود با دیدگاه فردی با نبوغ و برخاسته از مشرق زمین. تثبیت روش جدید و خودباوری دو نکتهٔ مهمی بود که کار او را جاودانه ساخت.
منبع: بخش فرهنگی سایت oratert.com